مقدمه: در این سقف بزرگ که در هرثانیه اش نفسی می میمیرد و نفسی می آید باید که جایی باشد تا با خیال راحت و دلی آسوده، روزهای زندگی را سپری کنیم و برگ جدیدی از زندگی را ورق بزنیم،به اسم خانه…
بدنه انشا: اگر خانه را معنی کنیم می شود سقفی بالای سرمان تا محفوظ باشیم از آسمان بزرگ که گاهی از سرخشم، سرما و طوفان و سیل نازل می کند و گاهی ازسر عشق باران و برکت!چرا می گوییم گاهی!
زیرا که زمانی ما خانه ایی داریم با سقفی بلند و دیوارهای سنگی و جایی گرم و نرم تا ازسرما و طوفان در امان باشیم و آسیبی به ما نرسد می توان معنی کرد آسمان برایم برکت نازل کرده است.
اما زمانی که درگوشه ایی ازدنیا روی یک تکه ی کاغذ یا کارتن درکوچه و خیابان که تنها سقف بالای سرمان آسمان است و از فقر و تنگدستی آشیانه ایی جز آن نداریم می شود خشم! و چرا خشم!خشم خدا برای این ناعدالتی بین بندگانش…..
عده ایی خانه های مرفح و بزرگ دارند و عده ایی زیرپایشان فرشی ژنده و پاره…
خانه یعنی جایی که در آن آرامش روح و جان برقرار است به همراه خانواده و مهر و علاقه به یکدیگر…
خانه یعنی دورهم بنشینیم با دلی گرم و خوش غذایی بخوریم و از کارو بار و یار سخن بگوییم و کنار هم بخندیم و گریه کنیم و درکنار هم و پشت هم قدم برداریم و مسیر زندگی را سپری کنیم.
خانه یعنی جایی که با دلی آسوده سربر بالین بگذاریم و بادلی خوش سراز بالش برداریم….
خانه یعنی همان دستان پرمهر پدر و مادرم که مرا در آغوش می گیرند و همچون سپری از من مراقبت می کنند.